عـآشقــَمـ مَن

عـآشقـه تکـ تکـ ـه  آن سـآعتـ هـآ . آن دقیـقه هـآ . آن ثـآنیـه هـآیی کـه

نگـآهـه پُر اَز شورَت رـآ میسپـآری ب نگـآهـ هـآیـه پُر اَز شـَرمـَمـ

عـآشقـه تـویی کـه دستـانت قوسـی کمرمـ رـآ پُر میکنـَد

 وَ چشمـانَت خیـره میکنـَد مرـآ ب ِ خودشـآن

هُرمـ نفسهـآیــَت داغ میکنـَد گردنـَمـ رـآ

لبـآنـت بـه لبـآنـَمـ روحـ و جـآن ـی تـآزـه میبـَخشـد

و آنگـآه اَستـ کـه شروع میشَوَد عشق بازیمـان

وَ مَن مستـآنـه غلــت میخورمـ و غـلت میخورمـ

میـآنـه بـآزوـآنـه مرد ـآنــه اَت ...میـآنـه تَبـه گرمـ و اتشیــنَت

نـاگهـان ... از درون میسوزمـ

گلویـَمـ درد میگیرـد... چشمـانـَمـ تـآر میشـونـد

پـاهـآیـَمـ ب ِ لرزـه می افتـَد ... و قلبـَمـ ب ِ تپـش 

مـَن

حتـی بـی تو با این عشق بـآزیـه خیـآلی همـ ارضـآ میشومـ عشقـه مـَن

+

خودمـ

+