کـاش یـک روزـی همـه کـآبوسهـایمـ تمـامـ شود

کـآبوس هـای شبـ های تنهـایی

بـی تـو

بی دستـانـه تو

بی اغوشـه تبـ دارـه تو

بی بوسـه هایه تـو

و

بی جسـمـه تو

حـال ...

گذشتـه از دستـانت و اغوشت و بوسـه هایت

جسمـت را کجـا برد ـه ای ؟

در کنـاره کدامـ حوـا و بـه امیـده کدامـ صبح شبت را سپـری میکنـی آدمـ ؟

+

خودمـ

+